بی پر و بال !

بالم را به تو قرض دادم ولی تو پریدی و رفتی ...

بی پر و بال !

بالم را به تو قرض دادم ولی تو پریدی و رفتی ...

دیگه از وبلاگ نویسی خسته شدم.شایدم برای اینه که هیچ کی بهم نظر نمی ده .تقصیر خودم هم هست.مثلا توی بلاگ اسکای می تونی کاری کنی که  وبلاگت هر دفعه بعد از اپ شدن نره توی لیست وبلاگ های بروز شده . یا مثلا  همین که زود به زود وبلاگمو عوض می کنم خوب بی تاثیر نیست .

محرم هم تمام شد ..................... 

 

زود گذشت.نه ؟

امروز یه چیز جالب دیدم.در مورد مانکنی که مسلمان شده بود. م ا ش ا  

برام خیلی جالب بود. شاید به حالش غبطه خوردم ...

زنگ زدی .. چقدر دلم برای شنیدن صدات تنگ شده بود.چقدر صدات قشنگه . چقدر ادم را هوایی می کنه صدات.....  

 

انگار درصد خریتم بالا رفته.نه ؟!

. امشب رفتیم مجلس دعا. با ماشین رفتیم. با عزت و  از راهی رفتیم که برای عموم قابل تردد نبود. ولی موقع برگشتن همه چی فرق می کرد.گوشی هامون را همرامون نیاورده بودیم. هیچ چی پول هم همرامون نبرده بودیم . وقتی بابام رو گم کردیم دیگه واقعا خیلی داغون شده بودیم. هوا سرد بود. یک ساعتی از این در به اون در می رفتئیم تا پیداش کنیم . احساس ادم های بیچاره ای را داشتیم که گم شده بودند . حتی برای یه زنگ مجبور بودیم از این و اون تلفن بگیریم. برای برگشتن نمی دونستیم بدون پول چه جوری باید برگردیم . به مامان گفتم دیدی از عزت به ذلت افتادیم . 

البته مثل  همیشه همه چیز را علکی تلقی می کردم. می گفتم کاش این ورا یه گدایی پیدا می شد این غذای نذریمون را بدیم فقیره شاید مثل فیلم کلید اسرار فرجی شد!  

در اوج ناامیدی گوشی یه خانمی را قرض گرفتیم تا زنگ بزنیم تاکسی.همون موقع صدای بابام را شنیدم  که می گفت معلوم هست شما کجایین. از خوشحالی دلم می خواست پرواز کنم.چقدر دلم برای پدرم تنگ شده بود .... خیلی ذوق زده شده بودم ...خیلی .. 

سوار ماشین شدیم و برگشتیم و من یاد این شعر افتادم؛ 

چنین است رسم سرای درشت 

گهی پشت زین و گهی زین به پشت 

 

مرسی خدای مهربون....

دیگه بر نمی گردم.دلیلی برای برگشتن ندارم . می خوام برات غریبه شم. تو غریبه ها را بیشتر از اشناها تحویل می گیری! 

خوبه که دورم خوبه که  نموندم و اومدم .  

بازم خبری ازت نیست.منم دیگه می خوام بی خیالت شم. فقط می ترسم وسوسه شم و بهت اس ام اس بزنم ... 

خدایا /دوست دارم.خودت   کمکم کن.من دیگه جز خودت کسی را نمی خوام خدا.

وقتی  پارچه های سیاه محرم را می بینم دوباره به حال و هوای قدیمیم میرم.به اون روزهای محرم که با شما بودیم .نمی دونم چند سال پیش بود.چند سال پیش بود که با اون دوست قدیمی داشت گریه می کرد و از اینکه تو رفتی ناراحت بود.چند سال پیش بود؟! ۳ سال ؟! چه زود گذشت شایدم چه دیر.اون موقع تو  رفته بودی و حالا اومدی.چقدر اونناراحت بود.قربونش برم چقدر سخت بوده براش....انگار همین دیرور بود که اون توی اون کوچه ی تاریک داشت راه می رفت و گریه می کرد.انگار همین دیروز بود که من و تو رفتیم  از اون خونه نذری بگیریم و اون دم در وایساده بود و چون تو بهش محل نذاشتی منم محل نذاشتم . انگار همین دیروز بود که هممون توی ماشین چپیده بودیم و من از ماشین پیاده شدم و اون هم.. 

اخ .خدا . چه روزهایی بود روزهای محرم.چه سالی بود پلرسال.چه ا و هوایی داشت محرم پارسال. وقتی رفته بودیم اون مجحلس ذعا و خواستگار برام پیدا شده بود.. بعدش چه مهم شده بودم برای تو...یادش به خیر .............................................................................. 

حس می کنم تو تموم اسن سال ها امام حسین حرف های دلمو می خونده 

باشه امام حسین . اگه می خوای من اینجا تنها و بدون وجود اون عزاداریت را بکنم قبول م یکنم.فقط توفیق بده که هر شب بتونم بیام توی مجلست ....

وقتی برای به دست اوردن چیزی مبارزه کردی باشی 

وقتی برای به دست اوردنش یه چیزها و یه کسایی را از دست داده باشی 

حالا دلت نمی یاد که بذاریش کنار 

حتی اگه ببینی اون جور که فکر می کر دی نیست 

شاید چون خجالت می کشی  

از اون کسا و اون چیزها که ازشون گذشتی تا بتونی اون چیز را به دست بیاری 

شاید دلت نمی خواد به روی خودت بیاری که اشتباه کردی  

خدایا  

من درسمو از این اتفاق ها گرفتم 

درسم این بود که وقتی چیز ی را نداری مطمئن باش که به صلاحت نبوده ...................... 

 

اگه دوستم نداری به روم نیار

یه چیزی از غرورم واسه ام بذار

نذار تو فکر تنهایی گم بشم

نذار حرف و حدیث مردم بشم  

 

 

اههههههههههههههه که رسوای دنیا شدم  

چه کنم !؟

بال و پر شکسته بودی               

از همه گسسته بودی  

  

گفتی بیا بال و پرم شو  

گفتی بیا تاج سرم شو  

امدم ..... 

محرم راز تو شدم  

همدم ساز تو شدم  

با عشق تو من از خودم  

جدا جدا جدا شدم   

گفتی که بال و پر می خوای   

بازم دلت سفر می خوات 

 

بالم را چیدی   

از من بریدی  

تنها پریدی  

من را ندیدی  

گفتی بمون دارم می رم  

اخه عزیز مسافرم  

   

رفتی ومن تنها شدم  

از عشق تو رسوا شدم  

از عشق تو رسوا شدم